دفتر روزگارمن

ساخت وبلاگ

توی آرایشگاه نشستم روی سرم رنگه تاحالا موهام این رنگی نکردم فقط بخاطر عروسی ارس چهار روز دیگه عروسیشه البته دوست داشتم رنگ کنم اما خب اینم بهانه خوبی بود برای تغییر .... ترانه ساده بودی ابی داره پخش میشه این ترانه از اونهایی که هیچ وقت برام کهنه نمیشه وقتی دبیرستان بودم چقدر با این آهنگ همخونی میکردم الانم همون حس دوباره زنده میشه برام .... واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم وقتی راهی شدن تو کفترها شعرهام بردن دفتر روزگارمن...
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 5:58

قدم در راه جدیدی گذاشتم با اینکه شرایط همچین درست حسابی نیست اما من امید دارم ته دلم یه حس قوی است که باعث میشه فقط به جلو فکر کنم هیچ کس نمیدونه فردا چی میشه امیدوارم همه چی خوب بشه اما خوشحال از این هستم که نقص زبانم را برطرف میکنم و برای همیشه رها میشم رهای رها و من اون روز را میبینم این نوشته  را دقیقا در وقت اذان مغرب مینویسم و میدونم و مطمئنم که خدا همه چیز را همون طورکه صلاحه درست میکنه و این حس ته دلم همین امید به خداست.

دفتر روزگارمن...
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت: 19:33

دلم گرفت یهویی مامانم بدجوری  بی حاله امروز انگار انرژیش به من منتقل شده منم یهو بی حال شدم دلم گرفت پارسال این موقع تو چه حال برزخی بودم فقط ی انگیزه من را سر پا کرد امید بهم داد که  نقطه پایان بذارم دفتر روزگارمن...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت: 19:33

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

دفتر روزگارمن...
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1396 ساعت: 16:40

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

دفتر روزگارمن...
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1396 ساعت: 16:40

اونقدر اتفاق تو این ماه افتاد که واقعا نمیدونم از کدومش بگم البته فکر میکنم خیلی هاش را ننویسم بهتره چون دوباره که میخونم خیلی ناراحت میشم دوباره اون حسهایی که دوست ندارم برمیگرده. اما واقعیتش از این اتفاقها خیلی چیزها یاد گرقتم اینکه نباید آدمها را جدی گرفت باید ازشون رد شد تنها اآدمهایی که باید در زندگی جدی گرفت پدرو مادر و برادر یا خواهریعنی افراد درجه یک زندگی همین و بس واقعا باید از بقیه آدمها گذشت. هر کسی ممکنه اشتباه کنه من از شکوه میگذرم شاید دیگه ازش ناراحت نباشم اما این بیشتر روی این صحه میذاره که باید از آدمها گذشت روشون اصلا حسابی باز نکرد. روز تولد مریم بهش پیام دادم در حالیکه رفتارش برام مجهوله و تا حدودی هم ناراحتم اما بعد از کلنجار با خودم ثصمیم گرفتم بهش پیام تبریک بفرستم دوست نداشتم از طرف من بی مهری باشه جواب پیامم یک پیام بسیار محبت آمیز بود که اونم برام تعجب آور بود  البته مطمئن شدم حالش بد بوده که جواب پیامها را نمیداده اما میخواهم دیگه بهش پیام ندم برای اینکه برم ببینمش اگه خودش بخواهد من  را ببینه پیام میده رابطه باید دو طرفه باشه من هم اصراری ندارم تا وقتی خودش نمیخواهد صمیمی باشم. رفتار طرف مقابل هم خیلی مهمه همین دیشب مژگان باهام تماس گرفت کلی با هم حرف زدیم. جالب اینجاست که مژگان همیشه احوال پرسی میکنه حتی زنگ میزنه البته منم دوستش دارم احساسی دفتر روزگارمن...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 12:40

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

دفتر روزگارمن...
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 12:40

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

دفتر روزگارمن...
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:26

خیلی وقته که میخواستم درباره روزهای آبانیم بنویسم اما وقت نشد تا رسیدیم به آذر. خیلی اتفاقها افتاد از مریض شدن ارس.. اولین بحث شازده خانم و ارس. تولد ارس... تا همین یک هفته پیش و مهمونی خونه مژگان اینها اون نمایش که شازده خانم راه انداخت که بی احترامی کامل به من ومامان بود و دوباره دعواشون شد و ما خیلی خیلی ناراحت شدیم از حاضرجوابیهای شازده خانم و کنایه هایش که دقیقا مثل مادرشه . مامانم میگه که من دیگه نمیتونم نسبت بهش خوب فکر کنم  و نمیتونم باهاش خوب رفتار کنم من میگم ارس انتخابش را کرده و صد درصد میخواهد باهاش زندگی کنه پس دیگه بی محلیهای ما فایده ای نداره بذار بره سر زندگیش ایشالله که زندگیش خوب باشه. اما واقعا منم ته دلم ناراحت بودم اما ارس اینجوریه دیگه. و اما  رفتارمریم برام خیلی مبهم و مجهوله نمیدونم چه اتفاقی افتاده که نه جواب اس ام اس میده نه جواب تلفن هزار جور فکر کردم تا الان.  فکر نمیکم این رفتار درست باشه حداقل اگه حالشم بده میتونست یه پیام کو.تاه بزنه و بگه که حالم خوب نیست نمیتونم جواب بدم  اونچه که مسلمه اینکه نمیخواهد ارتباطی داشته باشه. منم دیگه تماس نمیگیرم عجیبه مثل اینکه فقط فکر میکردم که با هم صمیمی هستیم.سه سال پیش به مری گفتم کاش خونتون نزدیک ما بود من میومدم پیشت . شاید اون موقع که این را گفتم واقعا دور از ذهن بود اما مری اومده 5 دقیقه ای خونه ما دفتر روزگارمن...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:17

بالاخره تعطیلات طولانیه  تابستان هم تمام شد و دوباره  روزهای کار شروع شد و ما هم  دوباره همش تقویم را ورق میزنیم که ببینیم روزهای تعطیل کیه و برای یک روزش کلی ذوق کنیم. بالاخره مراسم ارس هم روز عید غدیر با خواندن محرمیت پیش نماز مسجدمون تمام شد و از  اون روز یک عضو به خانوادمون اضافه شد روزهای پایانی تابستان حالم چندان خوب نبود  اروم نبودم در حالی که خیلی سعی میکردم حال خودم را یه جوری خوب دفتر روزگارمن...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر روزگارمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraha87e بازدید : 35 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 10:11